در ادبیات یونان باستان تصویر معلولیت به عنوان بزرگترین فاجعه زندگی انسان تجسم شده که تنها مرگ با آن برابری میکرده است. پیام این ادبیات حاکی از این بود که اگر شخصیت داستانی نقصی پیدا میکرد،از نظر جامعه نابود شده بود. تصویر اینگونه نمایشها هاله ترس و واهمه عمیقی را در اطراف مفهوم معلولیت القا میکرد و بهروشنی نشان میداد که جامعه از آن به سختی گریزان است. به عنوان مثال داستان نمایش اودیپ این تجسم را به خوبی به تصویر میکشد. وقتی که اودیپ دریافت که عاشق مادر خودشده است، برای تنبیه این گناه چشمان خود را کور میکند. به بیان دیگر، برای جبران جرم خود، اودیپ باید دچار فاجعهای میشد که آن برابر با ندیدن همیشگی او بود. بنابراین در یونان باستان، ندیدن مساوی با پرداخت قیمتی گزاف برای انجام یک گناه نابخشودنی شمرده میشد.
FA-WIKIPEDIA.ORG
با شروع قرن 20 میلادی، رسانهها شامل تلویزیون، روزنامه و غیره به عنوان منبع اصلی ایجاد ارتباطات و تبادل اطلاعات نقش مهمی پیدا کردند و به تدریج نعش آنها در شکلگیری فرهنگ عمومی جامعه پررنگتر شد. در همین راستا، ماهیت آنچه که در رسانه پخش میشد، نقش مهمی در شکلگیری اذهان عمومی در مورد معلولیت داشته است. تا همین اواخر و حتی امروزه، بسیاری از محققین و فعالان امور معلولیت این بحث را مطرح کردهاند که بازنمایی تصویرهای منفی و کلیشهای از افراد معلول در انواع رسانه، نقش مخربی در بازنمایی واقعی معلولیت داشته است. میچل و اسنایدر (2001) در بررسیهای خود به مواردی اشاره کردهاند، که رسانه با ترسناک نشان دادن معلولیت، فرد معلول را بصورت یک هیولا، دیوانهی خطرناک، هیستریک، گدا و یا بیگناهانی منفعل که همیشه در رنج دائمی خود میسوزند ترسیم کرده است. یافتههای دیگر هم پخش و چاپ تصاویر بسیار منفی، ترسناک و ترحمآمیز ذکر شده را تأیید کرده و مؤید آن است که بیشتراوقات افراد معلول به صورت وابسته، آزاردیده یا عجیب و غریب به تصویر کشیده شده اند. محققین اضافه کردهاند که حتی اگر در بعضی موارد فرد معلول خود شخصیت مثبتی در داستان بوده و میتوانسته با نقص خود به خوبی کنار بیاید، بهرحال مفهوم کلی معلولیت بخودی خود مانند یک مصیبت و بختبد به تصویر کشیده شده است. بعنوان مثال، اگرچه گوژپشت نتردام خود فردی خوشقلب بود که میخواست به دیگران کمک کند و کسی را دوست بدارد، اما شخصیت خوب نهایتا در تقابل با بخت بد و مصیبت مربوط به معلولیت شکست خورد و پایان غمانگیز زندگی او را رقم زد.
مرد فیلی نمونه دیگری از همین دست را نشان میدهد. داستان مربوط به مرد معلول و خوشقلبی است که زنی را دوست داشت و به زیبایی مادر خود که جز عکس چیز دیگری از او ندیده بود، افتخار میکرد. اما پس از آنکه با فشار افرادی شرور، برای اولینبار تصویر خود در آیینه و زشتی و تفاوت ظاهر خود را با دیگران دید،از میزان اندوه دوام نیاورد و بهزودی جان خود را از دست داد.
همچنین در بسیاری از داستانهای کلاسیک دیزنی برای کودکان شخصیتهای بدطینت و شیطانصفت بصورت نافرم و بدشکل و درعوض قهرمانان و افراد نیکسیرت ، زیبا و باشکوه بازنمایی میشوند. در داستانهای دیگر افراد معلول شخصیتهای درماندهای هستند که معمولا مورد قربانی خشونت دیگران میشوند. از انواع دیگر بازنمایی افراطی و غیرواقعی، اما در جهت متضاد، میتوان به این مورد اشاره کرد که فرد معلول دارای نیروی فوقانسانی (مانند مرد بایونیک) و یا شخصیتی با هوش ماوراءطبیعی میباشد. بعنوان مثال، در تلویزیون استرالیا ریچل که یک خواننده نابینا است، به صورت یک فرشته و الهامبخش دیگران به تصویر کشیده شده که نمایانگر یک سوپر معلول است. اگرچه تصویرسازی سوپر معلول در مقایسه با بازنمایی افراد معلول به عنوان دیوانه، هیولا و موجود عجیب و خطرناک، خود یک پیشرفت قابلتوجه بشمار میرود اما هنوز هم از حقیقت تجربهی زندگی توام با معلولیت و قابلیتهای ویژه افراد دارای معلولیت تهی است.
SLASHFILM.COM
هدف از تولید اینگونه تصاویر معلولساز این است که با ایجاد عکسالعمل احساسی در بینندگان یا خوانندگان، خواه ایجاد دلسوزی یا ترس، فروش گیشه یا مطلب خود را افزایش دهد.. مسلم آنکه محیط و شرایطی که اینگونه تصاویر در آن خلق میشود، خارج از نظارت و کنترل افراد معلول بوده و توسط دستاندرکاران غیرمعلول تولید میگردد. حتی در مورد ایفای نقش شخصیت معلول داستان، این وظیفهه بر عهدهی بازیگران غیرمعلول است، گویی که یک فرد معلول حتی قادر نیست که یک “معلول” باشد. بنابراین عجیب نیست که معمولاً نقش ایفاشده از حقیقت تهی بوده و به صورت خالی و سطحی تجربهی افراد معلول را نمایش میدهد. مثلاً برای اجرای نقش فردی که نابیناست، در عوض انتخاب یک بازیگر نابینا، فرد بینایی که تظاهر به نابینایی میکند ایفای نقش مینماید. این در واقع نادیدهانگاشتن نقش و حق افرادی است که میتوانند حداقل نمایانگر گروه خود باشند.
البته در سالهای اخیر خوشبختانه با پیدایش جنبشهای معلولیت و آگاهی رسانیهای گسترده، نقش افراد معلول در شکلگیری تصویر و داستان زندگی خود بیشتر شده و تصاویر ارائه شده بازنمایی واقعیتری از زندگی افراد معلول ارائه میدهند. در فیلمهای اخیر هالیوود، این گرایش دیده میشود که افراد دارای معلولیت میتوانند بخوبی با زندگی خود کنار آمده و در کنار مشکلات زندگی و معلولیت مثل هرکس دیگری شادی را تجربه کنند. همچنین با شکلگیری جنبشهای هنری معلولیت، مباحث وسیعی توسط افراد معلول مطرح شده است. با رد محکم نقش منفعل افراد دارای معلولیت،هنرمندان معلول بحث هویت خاص معلولیت را مطرح کردند.. هدف این است که این افراد بتوانند هویت، حقیقت، نیازها و تواناییهای خود را بعنوان بازیگر معلول و تصویرساز نقش خود به نمایش بگذارند (کامرون، 2007). برای رسیدن به این هدف، انواع متنوعی از هنر بکار میرود تا حداکثر فرصت برابری و تلفیق اجتماعی را در آینده بوجود بیاورد. در حالیکه دیدگاههای پیشین در مورد معلولیت این را القا میکردهاند که هنر برای افراد دارای معلولیت در حد نوعی درمان یا محدود به هنردرمانی است، اما حقیقت نشان میدهد که بسیاری از هنرمندان و نویسندگان معلول در طول تاریخ بصورت حرفه ای کار میکردند. نمونهی بارز این بحث رودکی شاعر و هنرمند نابینای ایرانی است که آوازهی شعر او در سطح جهان مطرح است.