تاریخچه معلولیت
بررسی اجمالی تاریخچه معلولیت نشان میدهد که در طول تاریخ در همه جوامع، افراد دارای معلولیت به حاشیه فعالیتهای اصلی جامعه رانده شدهاند. قرنها تفاوتهای جسمی، روانی و ذهنی افراد تعیینکننده سطح زندگی آنها بوده و فرد معلول محکوم به محرومیت از مشارکت در امور معمول جامعهی خود بوده است. زندگی این افراد توأم با تحمل خشونت، انزوا، انواع سوءاستفاده و ستم بوده است. در روم و یونان باستان تولد یک نوزاد معلول نشانه خشم خدایان شمرده میشد و برای فرار از خشم خدایان، خانواده نوزاد را بلافاصله از بین میبردند. در قرنهای 17 و 18 میلادی همراه با تغییرات بنیادی که در دیدگاه جامعه غرب در مورد “فقر” به وجود آمد، تحمل تبعیض و انزوای افراد معلول نه تنها کمتر نشد بلکه شدت گرفت. بعدها با صنعتی شدن اروپا، کارخانهها و کارگران به عنوان ابزار تولید دیده میشدند. در این دوره، برداشت غالب در مورد افراد دارای معلولیت این بود که آنها نمیتوانند در پروسه تولید به خوبی و سرعت دیگران شرکت کنند و بنابراین به سطوح پایین و پایینتر رانده شدند. در همین زمان شکلگیری رو به افزایش پناهگاها، بیمارستانها، آسایشگاهها، مدارس جدا، نوانخانهها و مراکز نگهداری دور از جامعه، بیانگر این مطلب بود که چون افراد معلول نمیتوانند در جامعه صنعتی مشارکت مؤثری داشته باشند، بنابراین باید از دیگران دور نگاه داشته شده و در جمع خود باقی بمانند.
با پیشرفت علمی در قرنهای 19 و 20 میلادی تعبیر پزشکی از معلولیت شکل گرفت. در تعبیر پزشکی، فرد “نرمال” فردی است که شبیه دیگر افراد جامعه است و با الگوی عمومی مردم مطابقت دارد. بنابراین فرد معلول فردی “غیر نرمال” است که با الگوی عمومی ظاهر و رفتار جامعه خود در مغایرت است.
تا همین سالهای اخیر، در همه جوامع وجود ذهن و بدن دارای نقص یک “فاجعه شخصی” تلقی میشده است (اولیور، 1990). فرد دارای معلولیت به مثابه شخص بداقبالی بود که در برآورده ساختن انتظارات جامعه پیشرو شکست خورده و ذهن و جسم معلول او منبع این شکست و فاجعه بوده است. خوشبختانه در دهههای آخر قرن 20 میلادی، با شکلگیری جنبش معلولیت و پیدایش گرایش جامعهگرایانه به معلولیت، دیدگاههای نوینی در این عرصه به وجود آمد که تاثیرات شگرفی در زندگی و حضور اجتماعی افراد دارای معلولیت گذاشت. در بخش بعد به تفصیل این دیدگاه را بررسی خواهیم کرد.
تئوریهای معلولیت
گرایش پزشکی به معلولیت
گرایش پزشکی معلولیت را یک “مشکل شخصی” برای فرد معلول دانسته که بر اثر بیماری یا حادثه بوجود آمده است. در این گرایش، معلولیت هرگونه محدودیت یا عدم توانایی است که بدلیل نقص جسمی، روانی یا ذهنی افراد بوجود آمده است و تاثیر آن این است که فرد نمیتواند عملکردی در محدوده فعالیتهای “نرمال” جامعه داشته باشد. به عبارت دیگر در این دیدگاه، افراد معلول گروهی بداقبال هستند که ذهن، روان یا جسم آنها نمیتواند بدرستی عمل کند، کسانی که از عموم جامعه متفاوت بنظر میرسند، متفاوت عمل میکنند و یا نمیتوانند در تولید جامعه مانند دیگران شرکت کنند. از آنجا که در این دیدگاه معلولیت یک “مشکل شخصی” است، این افراد باید از طریق دارو، توانبخشی، جراحی و دیگر درمانها “نرمال” شوند یا به سمت “نرمال شدن” پیش روند. در گرایش پزشکی، توصیف افراد معلول با “نقص” خاص آنها مانند نابینا، مصروع یا فلج صورت میگیرد. چون “نقص” افراد آنها را از استاندارد و نرم جامعه جدا کرده است، طبیعی است که “نقص”، هویت فرد معلول را تعیین میکند. برای رسیدن به الگوی تعریف شده فرد “نرمال”، شخص معلول نیازمند مراقبتهای پزشکی از طرف متخصصین است. در این دیدگاه که درمان و مراقبت پزشکی تمرکز اصلی است، در سطح اجتماعی، تنظیم قوانین و مقررات بهداشتی وضع میشوند و سازمانهای بهداشتی بر آنها نظارت میکنند. اگرچه محققین و فعالان امور معلولیت، نقش درمان، توانبخشی و متخصصین پزشکی را در سلامت و بهزیستی افراد معلول حائز اهمیت بسزا دانستهاند، اما پیامدهای منفی این دیدگاه بر برداشت جامعه از معلولیت به عنوان یک “مشکل و فاجعه شخصی” مورد بحث و انتقاد بسیار بودهاست. در سالهای اخیر، در ایالات متحده، بریتانیا، کشورهای اسکاندیناوی و دیگر کشورهای اروپایغربی، محققین و فعالان امور معلولیت خواستار بازتعریف مفهوم اجتماعی معلولیت از یک “مشکل شخصی” و صرفاً پزشکی به یک “مسئله اجتماعی و فرهنگی” شدهاند. این حرکت گسترده نهایتاً به پیدایش دیدگاه نوینی انجامید که آن را “گرایش جامعه گرایانه به معلولیت” نامیدهاند.
گرایش جامعهگرایانه
درگرایش جامعه گرایانه، معلولیت یک مشکل و مسئله اجتماعی است که بر اثر نبود امکانات محیطی و وجود دیدگاههای منفی به افراد دارای معلولیت شکل گرفتهاست. بر اساس این دیدگاه، اجتماع قادر نبوده که نیازهای شهروندان با درجات مختلف توانایی را پذیرا و پاسخگو باشد. به بیان دیگر، معلولیت وقتی شکل میگیرد که درجات مختلف توانایی افراد و موقعیتهای موجود برای آنان توسط تبعیض، قضاوت، محیط غیرقابل دسترس و حمایت ناکافی از بین میرود. صرفنظر از این که بیماری یا حادثه منجر به معلولیت شده باشد، گرایش جامعه گرایانه ریشه اصلی معلولیت و ناتوانی را در سیستم ساختار ناکارآمد و نابرابر اجتماعی دانستهاست. در این دیدگاه ، معلولیت یک جنبه صرفاً فردی نیست بلکه مجموعهی پیچیدهای از شرایط است که توسط محیط و اجتماع بوجود آمده است. معلولیت، خسران و محدودیتی است که به دلیل بها ندادن جامعه به افراد دارای نقص و در نهایت منزوی شدن آنها از جریان اصلی جامعه به وجود میآید. با به رسمیت شناختن حقوق شهروندی همهی افراد با درجات مختلف توانایی، این مسئولیت جامعه است که بتواند گستره وسیع موانع محیطی، اجتماعی و اقتصادی را از پیش روی افراد دارای معلولیت بردارد. براساس این گرایش، مدیریت این مسئله به یک اقدام اجتماعی نیاز دارد و یک مسئولیت جمعی است چراکه معلولیت نه تنها زاده محیط بلکه زاده فرهنگ و عقاید افراد جامعه میباشد. در گرایش جامعه گرایانه دسترسی برابر به امکانات جامعه، چه برای افراد معلول یا غیرمعلول یک حق انسانی و شهروندی است و جامعه مسئولیت این را دارد که حقوق شهروندان خود، خواه دارای معلولیت یا بدون آن را ادا نماید.
WESA.FM
دو واژه مهم در دیدگاه جامعه گرایانه
کلمه | توصیف | مثال |
---|---|---|
دسترسی | فرد قادر باشد در فعالیتها شرکت کند و به مکانهای مختلف برود. | بعضی از افراد بخاطر نوع معلولیت با دشواری بسیاری برای دسترسی برابر روبرو میشوند مثلاً فردی که از صندلی چرخدار استفاده میکند بخاطر پله های ساختمان قادر نیست که بصورت مستقل کار اداری خود را انجام دهد. |
مناسب سازی | تغییر سازنده ای که موجبات دسترسی افراد معلول را فراهم میکند. | مثلا برگه های رأی گیری بصورت بریل یا با صفحه خوان برای افراد نابینا مناسب سازی شدهاند و فرد میتواند مانند دیگران در رایگیری شرکت کند. |